به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ در روزهای گذشته که کارزار ماهیگیری از آب گلآلود برای دشمان فراهم آمده و شرایطی ایجاد شده است که حق از باطل برای مردم به سختی قابل تفکیک است، عدهای تلاش میکنند تا از این شرایط نهایت استفاده را برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی ببرند؛ در چنین اوضاعی و در پی ورود یک تیم تروریستی به بازار مرکزی ایذه در ساعت ۱۷:۳٠ ۲۵ آبان ماه و تیراندازی به سمت مردم و بسیجیان،تعدادی از هموطنان عزیزمان به شهادت رسیده و مجروح شدند و کشور ایران در غم از دست دادن این عزیزان و جنایت صورت گرفته به سوگ نشست.
در بین شهدای حادثه تروریستی ایذه نام یک کودک 9 ساله به چشم می خورد که ساعاتی بعد از این اتفاق تصویر این کودک که کیان پیرفلک نام دارد ترند اول شبکه ها و فضای مجازی و رسانه های داخلی و خارجی می گردد.
در دقایق اولیه پس از این حادثه، اکانتها و پیجهای متعدد ضدانقلاب که در روزهای گذشته ضمن فراخوان برای ایجاد اغتشاشات، خواهان حضور مسلح افراد در اغتشاشات شده بودند، با خوشحالی اعلام کردند که راکبان موتورسیکلت موفق شدند چند مأمور و بسیجی در ایذه را هدف قرار دهند و حتی برخی از آنها برای تأیید ادعای خود به اخبار رسانههای رسمی جمهوری اسلامی ایران استناد کردند. مخالفین انقلاب با سو استفاده از این اتفاق مطالب متفاوتی را در فضاهای مجازی منتشر کردند و نسبت های ناروایی را به نیروهای حافظ امنیت دادند و روایت را به گونه ای منعکس و منتشر کردند که گویا تیراندازی از سوی نیروهای امنیتی و انتظامی موجب شهادت این کودک گردیده است.
در این بین روایت های متفاوت و ضد و نقیض و البته بعضا غیر منطقی از نحوه شهادت کیان پیر فلک منتشر گردیده است و مادر او زینب مولاییراد مدعی میشود که فرزندش توسط نیروهای امنیتی کشته شده است! اما این سخنان این مادر داغدیده درست برعکس این ادعا را تایید میکند.
در ویدیو لحظه خاکسپاری و سایر ویدیوهای منتشر شده از مادر کیان پیرفلک در ابتدای صحبت هایش آمده است: «گفتم میثم بیا زود بریم، ساعت شش تیراندازی شروع میشود!». سوال اینجاست که وی از کجا میدانسته است که ساعت شش قرار است تیراندازی بشود؟!
وقتی مادر داغدار ناخواسته تایید میکند که اغتشاشاگران پسرش را شهید کردند!
ساعاتی پیش فیلمی از صحبتهای زینب مولاییراد، مادر شهید کیان پیرفلک منتشر شده است که روایتی از آنچه که اتفاق افتاد ارائه میدهد. در این روایت زینب مولاییراد مدعی میشود که فرزندش توسط نیروهای امنیتی کشته شده است! اما این سخنان این مادر داغدیده درست برعکس این ادعا را تایید میکند.
زینب مولاییراد در ابتدای صحبتش میگوید که «گفتم میثم بیا زود بریم، ساعت شش تیراندازی شروع میشود!». سوال اینجاست که وی از کجا میدانسته است که ساعت شش قرار است تیراندازی بشود؟!
در ادامه مادر کیان پیرفلک میگوید که از جلوی نیروهای انتظامی رد شدیم، جلوتر که رفتیم یکی از نیروها گفت برگردید. ما برگشتیم و بعد ما را به رگبار بستند!
آنچه که از روایت زینب مولاییفرد بنظر میرسد این است که نیروهای انتظامی باتوجه به شرایط پرالتهاب و خطر حمله اغتشاشگران به خانواده پیرفلک، از آنها میخواهند که از مسیر دیگر به مقصد خود بروند.
اغتشاشگران هم وقتی میبینند که یک ماشین با شیشههای دودی و با هشدار پلیس در حال بازگشت به سمت نیروهای انتظامی است، تصور میکنند که این ماشین از نیروهای انتظامی-امنیتی است که کار شناسایی انجام میدهد و بعد اقدام به تیراندازی و به شهادت رساندن کیان و چهار نفر دیگر میکنند.
بررسی واکنش رسانههای اغتشاشاگران در اینستاگرام هم این روایت را تایید میکند. این رسانهها در ابتدا گفتند که دو موتور با نزدیک شدن به نیروهای پلیس آنها را به رگبار بستند و از این اقدام تروریستی ابراز خوشحالی نیز کردند. همچنین باتوجه به اینکه ماشین خانواده پیرفلک از طرف راننده در معرض شلیک قرار گرفته، مادر کیان تروریستها را اصلا ندیده است!
فارغ از همه این مسائل آنچه که در روایت زینب مولاییراد غایب است پاسخ به این سوال است که چگونه نیروهای انتظامی این خانواده را به رگبار بستند که خودشان دو شهید و چندین مجروح میدهند؟!
با وجود همه این فرضیه ها و صحبت های منطقی و غیر منطقی احتمال های متفاوتی درباره این جنایت می توان مطرح شود و از سوی دیگر ما با کمبود روایت دسته اول در این واقعه مواجه هستیم و طرف مقابل با تمامیت عده و عُده فضا را در دست گرفته و روایات را مطابق با نظام فکری خودش منتشر می کند.
برخی در فضای مجازی اظهارات خانم مولایی را ناشی از القای ضدانقلاب در لحظات اولیه این واقعه دانستند و آن را با اظهارات خلاف واقع پدر مهسا امینی که گفته بود دخترش هیچ سابقه بیماری نداشته مقایسه کردند و برخی دیگر نیز با اشاره به مطالب صفحه خانم مولایی ادعای وی را متاثر از صفحات ضدایرانی مثل صفحه رژیم صهیونیستی که توسط وی فالو شده بود، ارزیابی کردند.
خبرگزاری تسنیم در مطلبی با عنوان روایت مادر کیان پیرفلک از شهادت پسرش با کدام ادعا سازگارتر است؟ مطرح کرده است: یکی از روایتهای پربازدید از حادثه مربوط به مادر کیان، کودک شهید حادثه تروریستی ایذه است که اظهاراتش دو محور اصلی دارد؛ اول اینکه میگوید "به همسرم گفتم «ساعت 6 تیراندازی شروع میشود! و اگر از کمربندی برویم بهتر است.»" و در جای دیگر میگوید "وقتی در محل حادثه از مقابل نیروهای پلیس عبور کردیم، به ما گفتند «برگردید» و وقتی برگشتیم، ماشین به رگبار بسته شد".
درباره ادعای اول مادر کیان مشخص نیست او از کجا میدانسته است ساعت 18 تیراندازی شروع میشود! همین موضوع مباحث مختلفی درباره سایر اقدامات مادر کیان پدید آورده است اما شاید یک احتمال هم این باشد که منبع او، پیجی در اینستاگرام بهنام "قیام ایذه" بوده است که هم از شروع اقدامات مسلحانه در این روز خبر داده بود و هم لحظاتی پس از ترور، با خوشحالی اعلام کرد راکبان دو موتورسوار اقدام به کشتن تعدادی بسیجی کردند اما پس از مشخص شدن واقعیت ماجرا و حضور یک کودک بین شهدا، بهسرعت خط روایت تغییر کرد هرچند نهایتاً بهدلیل گافهای محرزی که داده بود، این پیج بهطور کامل حذف شد.
درباره دیگر ادعای مادر کیان؛ او میگوید "وقتی از مقابل مأموران عبور کردیم پس از مسافتی به ما گفتند «برگردید»، وقتی برگشتیم بهسمت خودرو تیراندازی شد...".
این سخن مادر کیان اما بیش از اینکه ادعای او یعنی کشته شدن پسرش بهدست نیروهای انتظامی را اثبات کند، خلاف آن را نشان میدهد، زیرا اگر مأموران بههردلیلی و باهرشکلی قرار بود جلوی آنها را بگیرند همان ابتدا میتوانستند این کار را انجام دهند و از سوی دیگر همانطور که خودش میگوید هنگام عبور آنها از مقابل نیروهای پلیس، آنها یک طرف خیابان ایستاده بودند در حالی بین افرادی که مورد هدف تروریستها قرار گرفتند، نیروهای پلیس هم هستند و همین بخش مؤید این است که وقتی خودروی پدر کیان از مقابل جماعت اغتشاشگر دور میزند و بهسمت نیروهای پلیس بازمیگردد، آتش و تیراندازی تروریستها هم شروع میشود و در این بین کیان پیرفلک نیز به شهادت میرسد.
چرا پیکر کیان پیرفلک کودک ۹ ساله ایذهای را به خانه بردند و از یخ خانگی استفاده کردند؟
داود مدرسییان از شب حادثه تروریستی ایذه روایتی را منتشر کرده است: متاسفانه در ساعات اولیه درگیری، بیمارستان تحت کنترل معترضین و اغتشاشگران بوده. با اسلحه و کلت در راهروها و اتاق عمل پرسه میزدند و پرسنل و پزشکان و پرستارها را تهدید میکردند. حتی یکی از نیروهای انتظامیِ زخمی را از بیمارستان خارج کرده و در کنار بیمارستان با شکنجه شدید به شهادت رساندند. اجازه انتقال سایر زخمیها را به اهواز از طریق آمبولانس نمیدادند و میگفتند شما میخواهید زخمی ها را به پلیس تحویل دهید! بعد از اینکه کودکِ ۹ ساله به شهادت رسید پیکر را بدون طی مراحل قانونی به منزل برده و از یخ خانگی برای جسد استفاده کردند. متاسفانه برخی اعضای خانوادهی این شهدا، جزو معترضین این دوسه ماه بودند و ناجوانمردانه این کشتهها را به نظام ربط میدهند. در حالیکه در همه فیلمها مشخص است که آشوبگران مسلح هستند.
گزارش از سجاد باقری